اگر هر ۲۳ میلیون و ۸۰۰ هزار خانواده ایرانی فقط یک نوع مواد محترقه ارزانقیمت بخرد، گردش مالی این مواد محترقه به بیش از ۵۰ میلیارد تومان میرسد. حالا دانشآموزان مدارس مرکزی تهران قصد کردهاند این هزینه را بهجای ترقهبازی در مدرسهسازی صرف کنند.
مجله فارس پلاس؛ مریم شریفی: شیطنت از چشمهایشان میبارد اما رفتار و حرفهایشان نشان میدهد پایش بیفتد، خوب میتوانند خوب را از بد تشخیص دهند. و حالا چهارشنبه سوری و ماجراهایش، یکی از همان بزنگاههایی است که آنها از آزمونش سربلند بیرون آمدهاند. از نوجوانانی میگویم که این روزها تصمیم بزرگی گرفتهاند. دانشآموزان مدارس محلههای مرکزی و قدیمی تهران قصد کردهاند به جای هزینهکردن پولهایشان برای خرید ترقه در روزهای پایانی سال، با این مبالغ هرچند کوچک در امر مدرسهسازی مشارکت کنند. در دومین سال اجرای پویش «مدرسهسازی بهجای ترقهبازی» در دبیرستان پسرانه «رهنما» در محله منیریه، به سراغ دانشآموزان رفتیم و از حال و هوایشان پس از پیوستن به این پویش پرسیدیم.
پول خردهایی که کمک میلیونی برای مدرسهسازی شد
تمام 140 مدرسه منطقه 11 به پویش «نه به چهارشنبه سوری خطرناک» پیوستهاند. دانشآموزان این مدارس با مشارکت در این پویش اعلام کردهاند با رفتارهای نامتعارف و خطرناکی که این سنت زیبای ایرانی را لوث کرده، مخالفاند. پویش «مدرسهسازی بهجای ترقهبازی»، دومین حرکت جدی مدارس این منطقه با هدف فرهنگسازی در زمینه بازگشت چهارشنبه سوری به شیوه زیبای سنتی و ایرانی آن است. مدرسه رهنما، یکی از همین مدارس فعال و اثرگذار است. «مهران فرجی»، مدیر این مدرسه درخصوص مشارکت دانشآموزانش در این پویش جذاب میگوید: «3 سال از اجرای طرح ابتکاری آموزشوپرورش منطقه 11 با عنوان پویش «مدرسهسازی بهجای ترقهبازی» میگذرد و ما هم در دبیرستان رهنما همگام با سایر مدارس منطقه در این طرح مشارکت میکنیم. مقدمه اجرای این طرح در مدرسه، گفتوگو با دانشآموزان است. با آنها درباره خطرات مواد محترقه و آسیبهایی که ممکن است به خودشان و اطرافیان وارد شود، صحبت میکنیم و از کارهای خوبی میگوییم که میتوانند جایگزین ترقهبازی کنند و بدون آسیبرساندن به کسی، از آن لذت ببرند.»
آقای مدیر با اشاره به داوطلبانهبودن مشارکت دانشآموزان در این پویش ادامه میدهد: «موارد مختلفی را به دانشآموزان پیشنهاد میکنیم ازجمله کمک به نهادهای خیریه، مشارکت در مدرسهسازی یا حتی پسانداز برای خودشان برای خرید وسایل بازی یا انجام یک برنامه تفریحی سالم و جذاب. انتخاب با خود بچههاست و هیچکس دخالتی در تصمیمگیری آنها ندارد اما جالب است بدانید سال گذشته، بچهها با همین پولهای کوچکشان، داوطلبانه یک میلیون تومان به پویش مدرسهسازی کمک کردند. دانشآموزان منطقه با مشارکت در این پویش، مشارکت خوبی در ساخت مدرسه «مهر ایران» داشتند که با همت خیّران مدرسهساز در حال ساخت بود. خوشبختانه سال گذشته این مدرسه افتتاح و به امکانات آموزشی منطقه اضافه شد و این حرکت زیبا همچنان ادامه دارد.»
«دلنوازی» بهجای ترقهبازی
«امسال علاوهبر اجرای پویش مدرسهسازی بهجای ترقهبازی، به بچهها پیشنهاد کردیم، میتوانیم پول خرید ترقه را صرف شادی دل همکلاسیهای نیازمند کنیم. به آنها گفتیم: همه ما میدانیم در شرایط اقتصادی امروز، برخی از خانوادهها توانایی تأمین هزینههای زندگی یا خرید لباس عید و… ندارند. ما میتوانیم پولهایمان را روی هم بگذاریم و به آنها کمک کنیم تا دلشان شاد شود. کمکهایی که از این طریق جمع شود، صرف کمک پنهانی به خانواده دانشآموزان نیازمند مدرسه خودمان خواهد شد.» فرجی با ابراز امیدواری برای همهگیر شدن این پویشها در ایام پایانی سال میافزاید: «خوشبختانه با اطلاعرسانیهای صداوسیما و سایر رسانهها، آگاهی نوجوانان و جوانان در این زمینه ارتقا پیدا کرده و صدمات و آسیبهای ناشی از ترقهبازی کاهش پیدا کرده است. اما تا زمانی که پدیده ناراحتکننده چهارشنبه سوزی! و خطرات و آسیبهای آن وجود دارد، لازم است پویشهایی مانند مدرسهسازی بهجای ترقهبازی هم ادامه داشتهباشد.
این پویش علاوهبراینکه فعالیتی پیشگیرانه است، یک حرکت فرهنگی مفید هم خواهد بود. بهطور مثال، منطقه 11 که از قدیمیترین مناطق پایتخت محسوب میشود، مدارس فرسوده و در حال تخریب زیادی دارد. برای تعمیر و نوسازی این مدارس، نیازمند یک همت و مشارکت جمعی هستیم و چنین حرکتهایی میتواند به این روند کمک کند. امیدواریم این پویش در سایر مناطق تهران و حتی شهرهای دیگر کشور هم اجرا شود و در قالب یک نهت فراگیر، هم به حفط سلامت فرزندان کشور و هم به جریان مدرسهسازی کمک کند.»
رفتهبودیم بازار، وسط راه از خرید ترقه پشیمان شدیم
بعد از پایان گفتوگو با آقای مدیر سروکله بچهها پیدا میشود. اول کار به تعارف و لبخند میگذرد اما کمی بعد که یخشان آب میشود، معلوم میشود پایش بیفتد، هرکدام برای خودشان استادند در باب شناخت و استعمال انواع ترقه! البته حسن ماجرا این است که با توجه به آگاهیشان به خطرات مواد محترقه، عاقلانه دور این هیجان و لذت دردسرساز را خط کشیدهاند.
«محمدپویا حسنلو»، دانشآموز پایه هشتم حسابی از اجرای پویش مدرسهسازی به جای ترقهبازی در مدرسهشان راضی است و میگوید: «به نظر من شادی ترقه بازی، یک لذت زودگذر است و تازه، ممکن است خطراتی برایمان داشتهباشد و باعث ایجاد آسیبهایی شود که سالها و حتی تا آخر عمر، جبران نشود. یکبار خودم دیدم در کوچهمان یک پسر جوان ترقه را اشتباهی بهجای زمین به دیوار زد، ترقه برگشت و به چشم یکی از دوستانش خورد و بیناییاش را از دست داد. اما متاسفانه هیچکس عبرت نگرفت و دوستانش سال بعد دوباره همان بساط ترقهبازی را راهانداختند. اما خوب که فکر کنیم، میتوانیم پول خرید ترقه را صرف کارهای ماندگاری مثل مدرسهسازی یا کمک به نیازمندان کنیم و باعث خوشحالی آنها شویم.»
میگویم: این حرفهای قشنگ را برای خاطر مصاحبه میگویی یا واقعاً به اهمیتش پی بردهای؟ یعنی امسال ترقهبازی نمیکنی؟ فوری در جوابم میگوید: «هفته قبل داشتیم با پسر خالهام میرفتیم بازار که ترقه بخریم. 100 هزار تومان با خودمان بردهبودیم! و داشتیم درباره نوع ترقه حرف میزدیم که کپسولی بخریم یا پیازی یا…، یکدفعه پسرخالهام در جایش ایستاد و گفت: میخواهی اصلاً نخریم؟ موافقی ترقه را فراموش کنیم و این پول را مثلاً بدهیم به نیازمندان؟ من هم موافقت کردم. وقتی فهمیدم مدرسهمان چنین طرحی را اجرا میکند، خوشحال شدم و آن پول را آوردم و به این طرح کمک کردم.»
کاش آخرش پشیمانی نباشد
«دانیال پورفرشی» که هم لذت چهارشنبه سوری ایمن را چشیده و هم نتایج تلخ ترقهبازیهای خطرناک را به چشم دیده، وارد بحث میشود و میگوید: «تا همین 3،4 سال پیش من و دوستانم در کوچه خودمان و با حضور پدر و مادرهایمان چهارشنبه سوری را جشن میگرفتیم. کارهای خطرناک نمیکردیم و فقط ترقههای کوچک بیخطر مثل هفتترقه میزدیم که بیشتر جنبه تماشایی دارد و باعث شادی دستهجمعی میشود. اما بعضیها در چهارشنبه سوری کارهای خطرناکی میکنند که آخرش پشیمانی است. مثلاً چند سال قبل یکی از بچههای مدرسهمان بهخاطر ترقهبازی، دستش آسیب دید. 3 هفته نتوانست مدرسه بیاید و وقتی هم آمد، دستش باندپیچی و روحیهاش خیلی خراب بود.»
دانیال با همین آگاهی، حالا سفیر داوطلب پویش چهارشنبه آخر سال شده: «یک روز که پدرم آمدهبود مدرسه، بنر معرفی پویش مدرسهسازی بهجای ترقهبازی را که تازه نصب شدهبود، دید. به من گفت: مدرسهتان چه طرح خوبی دارد. مشارکت کن! اما راستش را بخواهید، من اول حس خوبی به این طرح نداشتم. اما وقتی تحقیق کردم و فهمیدم در منطقهمان با کمکهایی مثل همین پولها دارد یک مدرسه ساخته میشود، نظرم تغییر کرد. وقتی هم دیدم چند تا از همکلاسیهایم دارند به این طرح کمک میکنند، مشتاق شدم من هم مشارکت کنم. بعد از آن، تبلیغ این طرح را پیش پسر عمو و پسر عمهام هم کردم و گفتم: با کمک کردن پول ترقه در چنین طرحهایی، هم دیگر سلامتیمان به خطر نمیافتد و هم میتوانیم به کارهای خیر مثل خانه و مدرسهسازی در مناطق محروم یا خرید وسایل بازی ساده برای بچههای آن مناطق کمک کنیم. به نظر من حتی فکر کردن به این اتفاقات هم لذت دارد.»
تا وقتی فیلم و فوتبال و پلیاستیشن هست، چرا ترقه؟
«سروش شریف زاده» اما غافلگیرم میکند وقتی میگوید: «تا به حال ترقهبازی نکردهام.» در میان تعجب من، با لبخندی که بیخیالی هم چاشنیاش شده، ادامه میدهد: «به خطرش نمیارزد. یکبار دوستم یک «سوتی»(نوعی ترقه) برایم آورد و گفت: بزن. حال میده. اما من 2 روز در خانه نگهش داشتم و بعد هم از بالکن خانه انداختمش بیرون.» وقتی میپرسم: پس چهارشنبه سوریها که با دوستانت برای ترقهبازی همراه نمیشوی، چه کار میکنی؟ انگار جواب را از قبل در آستین دارد که فوری میگوید: «تلویزیون شبهای چهارشنبه سوری آنقدر فیلمهای خوب پخش میکند که دیدنش همراه خانواده خیلی بیشتر از ترقهبازی لذت دارد. وقتی هم دوستانم اصرار میکردند همراهشان بروم، خوشیهای زودگذر و آسیبهای غیرقابلجبران ترقهبازی را برایشان توضیح میدادم، بعد میگفتم: حالا خودتان قضاوت کنید، میارزد؟ اما خب، اکثرشان میرفتند سراغ ترقهبازی! متاسفانه هیچکدام حواسشان نیست که این وسط، فقط واردکنندگان مواد محترقه سود میبرند و سهم بچهها و جامعه ما فقط ضرر و خطر است.»
سروش مکثی میکند و ادامه میدهد: «درحالیکه به نظر من، همان شب کلی بازی در خانه میتوانیم انجام دهیم. من و برادرم پلیاستیشن، پینگ پنگ و فوتبالدستی را جایگزین ترقهبازی چهارشنبه سوری کردهایم.» برای پسر خوشفکر داستان ما، شرکت در پویش مدرسهسازی یا دلنوازی هم حکایت یک تیر و چند نشان بوده: «وقتی آقای رضایی، معلم پرورشیمان گفت: به جای اینکه پولتان را صرف خرید ترقه کنید، بیایید یک کار ماندگار انجام بدهید. با آن پول، در طرح کمک به نیازمندان یا ساخت مدرسه کمک کنید. بهاینترتیب هم در یک کار خیر سهیم میشوید، هم در قرعهکشی شرکت میکنید و احتمال برنده شدن دارید. راستش وقتی در تلویزیون دیدم در منطقهمان دارند با همین کمکها یک مدرسه میسازند، اعتمادم بیشتر شد. با خودم گفتم: مشارکت در این طرح، 3 تا فایده دارد. بنابراین معطل نکردم و کمک کردم.»
ترقهبازی جای خاطرات شیرین پدرم از قاشقزنی را گرفته
«راستش خودم هم نمیتوانم ترقه را درک کنم. اصلاً مفهوم ندارد. یک شیء را به زمین بزنی، منفجر شود و صدا بدهد. خب، یعنی چه؟ چرا این کار باید جای رسم و رسوم جالب قدیمی را بگیرد؟ پدرم تعریف میکند که قدیمها شب چهارشنبه سوری، از روی آتش میپریدند، قاشقزنی میکردند و چادربهسر و قابلمهبهدست دم در خانهها میرفتند و شاد بودند(با خنده).» میپرسم: پس یعنی تو هم هیچوقت ترقهبازی نکردهای؟ «آرش وطنی» در جوابم، ادامه میدهد: «چرا. اما نه از آن خطرناکهایش و نه خیلی زیاد. ترقههای سادهای مثل پیازی و هفتترقه زدهام. همان حوالی 4 و 5 عصر چند تا میزنم و میروم خانه. ساعت 7 و 8 شب که جنگ میشود، هیچوقت بیرون نبودهام!» سروش وارد بحث میشود و با خنده میگوید: «واقعاً خیابانها در چهارشنبه سوری، میدان جنگ میشود. آمریکاییها اگر آن موقع سری به اینجا بزنند، از ترس فرار میکنند و دیگر هیچوقت خیال جنگ با ایران را به سرشان راه نمیدهند!»
آرش هم میخندد و میگوید: «به همین دلیل بود که وقتی در خانه گفتم به مناسبت چهارشنبه سوری، طرح مدرسهسازی در مدرسهمان اجرا میشود، پدر و مادرم حسابی استقبال و کمک کردند. آنها از خدایشان است من طرف ترقه نروم. خودم هم دوست دارم به این طرح کمک کنم. یک کار خیر است که انرژی مثبتش تمام نمیشود. با کمک به این پویش، امسال دیگر ترقه نمیزنم.»
چهارشنبه سوری، پاتوقمان خانه مادربزرگ است
«محمدامیر استاد ولی»، دانشآموز کلاس هفتم، هر سال روزشماری میکند برای رسیدن چهارشنبه سوری اما نه بهخاطر هیجان کاذب ترقهبازی بلکه بهخاطر یک دورهمی شیرین خانوادگی: «تا 3،4 سال قبل چهارشنبه سوریها با داییهایم جمع میشدیم و ترقه میزدیم. البته من فقط یک سال ترقه زدم. اما بعد از آن، تغییر رویه دادیم. دیگر هر سال شبهای چهارشنبه سوری با داییهایم در خانه مادربزرگم جمع میشویم و گل میگوییم و گل میشنویم. یک میز بزرگ فوتبالدستی هم داریم. دو تیم میشویم و مسابقه میدهیم. مادر و مادربزرگم هم کیک درست میکنند و حسابی خوش میگذرد. از آن سال، به پیشنهاد پدرم، به جای ترقه خریدن، یک مبلغی را به خانواده نیازمندی میدهیم که میشناسیم.»
محمدامیر و خانوادهاش از پویش مدرسهسازی بهجای ترقهبازی هم حمایت کردهاند: «امسال که به این مدرسه آمدم، با این طرح آشنا شدم. به مادر و پدر و داییهایم هم گفتم و آنها هم تشویقم کردند در این کار خیر شرکت کنم. برای خودم هم حس خوبی دارد. انگار داری با همین پول کم، یک آجر از یک مدرسه را میخری و به ساخته شدن آن کمک میکنی.»
هر 100 ایرانی، 3 میلیون تومان ترقه!
«راستش را بخواهید، ترقهبازی برای خودم جذاب بود، گاهی هم میزدم اما خانوادهام دوست نداشتند. مادرم میگفت: مردم مخصوصاً سالمندان و بیماران چه گناهی کردهاند که باید تاوان شادیهای عجیب و غریب شما را بدهند؟ برای همین زیاد سراغ ترقهبازی نمیرفتم. عوضش هر سال چهارشنبه سوری همراه خانواده میرفتیم پشتبام، بالنهای کوچک درست میکردیم و به هوا میفرستادیم. خیلی هم خوش میگذشت.»
برای «سامان کریمی»، حرف و نیشخندهای احتمالی بعضی همسنوسالهایش اصلاً مهم نبود. او همیشه دنبال بهترین کار بوده: «مادرم وقتی در کانال ویژه اولیای مدرسه اطلاعیه پویش مدرسهسازی را دید، خیلی خوشحال شد. سفارش کرد حتماً مشارکت کنم. خودم هم خوشم آمد و تبلیغش را پیش دوستان کلاس فوتبال و کلاس زبانم کردم. اگر با من باشد، دوست دارم همه را به شرکت در این طرح دعوت کنم. شنیدهام هر 100 ایرانی، 3 میلیون تومان ترقه میخرند! فکر کنید اگر همه به جای ترقه خریدن، به این طرحها کمک کنند، چه اتفاقات خوبی میافتد. یک سال از زلزله کرمانشاه میگذرد اما هنوز عده زیادی از مردم آنجا در کانکس زندگی میکنند و بچههایشان مدرسه ندارند و درس نمیخوانند. با همین پولها میشود برای آنها مدرسه ساخت یا مدارس آسیبدیده را تعمیر کرد. شادی چهارشنبه سوری هم به جای خود. میتوانیم مثل قدیم دور هم جمع بشویم، بازیهای بیخطر انجام دهیم و شاد باشیم.»